بوي آجرهاي قديمي و صدايي كه مي پيچد توي اين سقف هاي ساده بسيار نقش، پارچه هاي زرزري پولك دوزي شده و لباس هايي كه با سفره قلمكارهاي سنتي دوخته شده اند و از در و ديوار آويزان است بازار اصفهان را با نوستالژي همراه کرده است. هنرهایی که با بوی ادویه و تاریخ پیوند خورده اند تا دستان هنرمندان این خطه را به نمایش بگذارند. صنایع دستی، روایتگر صنعت و هنر نیاکان و بیانگر هنر و ذوق مردم هر کشور است و در روزگاران کهن، به عنوان صنعت تمام عیار عهد خویش حضور داشته است. صنایع دستی، سفیران فرهنگی یک قوم و قبیله اند که هیچ گاه از گزارش پیام خود دست نمی کشند. صنایع دستی، تجلی گاه بخش قابل ملاحظه ای از هنر وخلاقیت اقوامی است که با این صنایع سر و کار دارند. صنایع دستی، در گذشته، بیش و کم، توجه به این صنعت در حال حاضر، نه تنها ما را با گذشته مردمان در هر منطقه پیوند می دهد، بلکه در حد مقدور می تواند ما را در همان جوّ و محیطی قرار دهد که انسانِ ماشین زده امروز از آن جدا مانده است.

مسگری، نقشها و ضربه ها

 طنين ضربه هاي چكش را كه بگيري به بازار مسگرها مي رسي حجره پر از بوي تاريخ است. بوي مس ، بوي كهنگي. روایت صنایع دستی مسگران،روایت یک دنیا هنر است که از گذشته ای دور به معجزت دستهایی پدید آمده که سایه بان ذوق مردمان خطه نصف جهان است . ضربه های پی در پی چکش بر بدن بی روح آهن و نقش های حکاکی شده بر روی آن، یا حرکات سریع دستان گلی سفالگر و خلق کوزه های مسی به نام اللّه ، پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام ، گوشه هایی از پیوند مبارک هنر و معنویت است. معنویت، همواره در قبای دین، مذهب، عبادت، نیایش و…، تعالی بخش روح های جست و جوگر بشر بوده و هنر در مسیری متفاوت.

مینا کاری، هنر آتش و خاک

میناکاری، هنر آتش و خاک است، با رنگ های پخته و درخشان که سابقه آن به سال ها پیش از میلاد می رسد. آبی که به اسلیمیها گره می خورد و تجلی بخش حقیقتی روحانی است که گره اندر گره میثاقی به اندازه ذوق ایرانی می سازد .هنری که روایتگر زیبایی و حقیقتی بوده که آدمی همواره در جست و جوی آن است. این هنر در دوره سلجوقیان رواج فراوانی داشت. آثار میناکاران این دوره به کشورهای همسایه نیز صادر می شد. در دوره ایلخانان مغول، تصویرها و شکل هایی که مربوط به ظاهر و لباس درباریان ایرانی بود جایگزین نگاره های عربی شد. در دوره تیموری نیز ترصیع فلز به شرقی ترین صورت خودش رسید. مینا از سده دهم در دوران صفویان بیشتر مورد توجه قرار گرفت، و سیر صعودی خود را آغاز کرد. در این زمان نقش های مینیاتوری همانند مجلس های بزم و رزم، شکار و اسب سواری رواج یافت و میناکاری روی نقره انجام شد. همچنین نقشهای اسلیمی و ختایی به طرح ها افزوده شد.

خاتم سازی، به جا مانده در مثلث عشق

عمیق و بی پروا خاتمها در مثلثهای مرتب به هم پیوند می خورد تا همگام با نوای نازک عشق،جعبه های خاتم به انگشت هنرمند ساییده شود و نقشی از رویا گرداگردش زده شود .خاتم سازی یکی از هنرهای برتر اصفهان می باشد. به طور دقیق مبتکر و ابداع کننده این هنر مشخص نیست،آثار قدیمی به جا مانده همچون در کاخها و رحل های قرآن، نشان دهنده قدمت این هنر در شهر اصفهان به ویژه در عهد صفویه است.

مواد مورد استفاده در خاتم سازی عبارتند از:چوب های گوناگون مانند چوب فوفل،‌ آبنوس،‌ نارنج و عناب، استخوانهای مختلف مانند استخوان شتر، گاو، اسب و همچنین عاج، صدف و مفتول ها ی مسی و برنجی و در برخی موارد طلا و نقره. استفاده از طلا و نقره در خاتم سازی اختصاص به هنرمندان اصفهانی دارد.

قلمکاری،هنری آمیخته با روح اصفهان 

نقش های اسلیمی, بته های آبی و قرمز, آیات و اشعار عربی و فارسی بر روی پارچه های سفید, از قدیمی ترین صنایع دستی و چاپ های سنتی در ایران است هنری که با روح مردمانش چنان همسو است که تراوشات آن خواسته و ناخواسته از طریق ظرافت انگشتانشان بر کاغذ وپارچه وهر چه پیش رو باشد جاری شده وبه قلیان در می آید. هنوز در بازار اصفهان پرده, سفره, رومیزی, روتختی و انواع پارچه های قلمکار طرفداران فراوان دارد. ین هنر از دوره مغولها در ایران مرسوم شده است. در دوره مذکور به منظور جلب نظر خوانین مغول ایرانیان نیز دست به ابتکاراتی زدند که از جمله ابداع نقاشی روی پارچه یا پارچه های قلمکار بود، سپس این صنعت در زمان صفویه گسترش بیشتری پیدا کرد.

به هر صورت عمر پرشکوه این صنعت در زمان صفویه بود و در اواسط عصر قاجاریه بتدریج از رونق آن کاسته شد. در زمان سلطنت شاه عباس کبیر این صنعت رونق بسزایی یافت و بیشتر لباسهای مردانه و زنانه از پارچه های قلمکار تهیه می شد و این پارچه ها در این زمان شهرت فراوان داشته و مورد توجه درباریان بود و از اینرو بیشتر لباس آنان از ” قلمکارزر” یا ” اکلیلی” تهیه می شد.

اصفهان هم اكنون بارزترين نقطه‌ي توليد اين صنعت (دستي) در جهان به شمار مي رود. در گذشته نقش ها با قلم نقاشي بر روي پارچه‌هاي كتاني نقش مي‌بسته، در حالي كه به دليل وقت گيري بيش از اندازه هنرمندان قالب‌هاي چوبي را كه از چوب درخت گلابي ساخته مي‌شوند و طرح هايي را چون اسليمي، ختايي، نقش هاي هندسي، نقش‌هاي شكارگاهي، بازي چوگان، نقش‌هاي تخت جمشيد و … همراه دارند به كار مي‌گيرند.

کاشی کاری،زاییده عشق

کاشی کاری هم هنری است که هم جهت با معنویت، سیراب کننده اندیشه و خیالات تشنه انسان است. در این نوع هنر، هنرمند می کوشد با الگوگیری از مضامین معنوی، بر گنبدها و اماکن مذهبی رنگ فیروزه کاشی را با اخرا و خاک بیامیزد تا جلوه ای با شکوه به این صنعت زیبا بدهد .کاشیکاری از زمانهای کهن در اصفهان رواج داشته، قدیمی ترین کاشی های موجود در اصفهان ، کاشی های فیروزه ای رنگی است که کتیبه های تاریخی مناره های دوران سلجوقی با آنها تزئین شده است. در قرن هشتم قمری با تزئین بناها با کاشی ترقی بسیار کرد و تا اواخر نیمه اول قرن دوازدهم هجری قمری که زمان انقراض سلسله صفویه است ادامه داشت.به تدریج استفاده از کاشی با نقوش گل و بوته، نوع خشت و هفت رنگ رواج و کاشیکاران اصفهانی علاوه بر گل و بوته و اشکال هندسی از نقش حیوانات در تزئین کاخها و منازل استفاده کردند.

هنر، نه ثمره برج عاج نشینی، بلکه زاییده درد و رنج است، زندگی که در معنای حقیقی اش با رنج قرین است،در هنر جلوه می­کند. راه هنر راهي است پر رنج و دشوار و در عين حال از عشق و لذت و اميد سرشار وهنرمند به واژه می بخشد. واژه ها رنگ می بازند و پاک و بی رنگ جاری می شوند چه باقی مانده باشند و چه مثل عبابافی ،زری بافی و بسیاری از صنایع دستی دیگر به خاطرات سپرده شوند ./////دریا قدرتی پور